ml>
خبرگزاری فارس: مقامات و رسانههای آمریکایی که همواره با تیترهای پرطمطراق به موضوع نقض حقوق بشر در کشورهای دیگر میپردازند، اکنون چشمهای خود را به نقض جدی حقوق بشر در داخل مرزهای خود بستهاند.
به گزارش فارس، "ترسا لویس " زنی 41 ساله با نارسایی ذهنی است که در صف اعدام در ویرجینیای آمریکا منتظر است.
وی که هم یک مادر است، و هم یک مادر بزرگ، قرار است 23 سپتامبر 2010 اعدام شود.
ترسا که تا به حال حدود 7 سال از زندگی خود را در زندان سپری کرده است متهم به اجیر کردن دو نفر برای قتل همسر و ناپسری خود در سال 2002 است.
لویس همچنین در ازای پرداخت هزینه خرید سلاح گرم برای قتل، خود و دختر 16 سالهاش را به قاتلان عرضه میدارد.
در همین حال، "کن کوچینلی "، دادستان ویرجینیا حکم اعدام برای ترسا را با ذکر دلایلی که وی آن را ماهیت خشن جنایت، و ارتکاب زنا توسط ترسا مینامد، موجه میداند.
ترسا با وجود اینکه از نارسایی ذهنی رنج میبرد، پس از اتفاق فوق مسئولیت اقدامات خود را پذیرفته و با پلیس همکاری کرد. وی حتی "ماتیو شالنبرگر " و "رودنی فولر " دو نفری را که قتلها را مرتکب شدند را به پلیس معرفی کرد، اما این در شرایطی است که برای این دو قاتل مجازات اعدام در نظر گرفته نشده و آنها فقط به حبس محکوم شدهاند.
قاضی دادگاه ترسا با نارسایی ذهنی را به عنوان "مغز متفکر " قتلها معرفی کرد. این در حالی بود که این زن در چندین تست هوش از وی در مرز "عقب ماندهذهنی " قرار گرفت. گفته میشود که در زمان قتلها وی از یک سری نارساییهای دیگر رنج میبرد که حکم اعدام ترسا را زیر سوال میبرد.
نوشته شده توسط : علی افسری
رهبر معظم انقلاب در خطبه های نماز عید فطر با شور و حرارت خاصی در خصوص کمک به مردم پاکستان صحبت کردند و حتی در مقطعی بغض گلوی مبارکشان را از دردی که مردم بی پناه پاکستان می کشند فشرد تا بفهمیم که وقتی گفته می شود بنی آدم اعضای یکدیگرند ، که در آفرینش ز یک گوهرند ، چه جاهایی کاربرد دارد، آن هم وقتی پای مردمی به میان بیاید که بیخ گوشمان زندگی می کنند و مسلمان هستند. جالب تر اینکه از جهت فرهنگی نیز به ما بسیار نزدیک هستند و در طول سالهای پس از انقلاب نیز همراهیهای زیادی از این مردم در کنار خودمان حس کردیم. فکرش را کنید که خدای نکرده این اتفاق یا شبیه آن در ایران می افتاد و 20 میلیون آواره ، 20 میلیون عدد خیلی زیادی است، روی دست مملکت می افتاد. آنوقت چه باید می کردیم و چه انتظاری باید از مردم دنیا و بخصوص از برادران مسلمانمان می داشتیم. آیا تضمینی هست که این اتفاق هیچگاه نخواهد افتاد. آیا شهر بم که چند صد سال شاید هم بیشتر به خود زلزله ندیده بود و در آنی زیر و رو شد ، فکرش را می کرد که اینطوری بشود.
بغض رهبر عزیزمان از دردها و رنجهای مسلمانان پاکستان که در همین نزدیکی ما زندگی می کنند حاوی درسهای بسیاری است برای ما تا بدانیم که نمی شود شب سر را بر بالین نهاد ، آن هم با شکم سیر و بی دغدغه نان و آب ، و تا خود صبح راحت خوابید ، در حالی که 20 میلیون آدم رنج می کشند و در تامین نان و آب شبشان مانده اند.
گذشته از اینکه دندان طمع آمریکاییها و عواملشان تیز شده است تا این سرزمین اسلامی را نیز همچون افغانستان و عراق تبدیل به پایگاه نظامی خود کنند و منطقه را به فساد و تباهی بکشند. آیا باید دست روی دست گذاشت تا اجانب نامحرم به بهانه تامین امنیت و مثلا کمک رسانی بیایند و خانه همسایه دیگری را اشغال کنند و بشوند همسایه بخش دیگری از مرزهای کشورمان که همواره مورد طمع ورزی بوده است؟
آیا رسم مسلمانی و انسانیت ایجاب نمی کند تا به کمک برادران و خواهرانمان بشتابیم و از هر چه در توان داریم مایه بگذاریم؟
پنجشنبه 25 شهریور روز همبستگی با مردم سیل زده پاکستان اعلام شد
نوشته شده توسط : علی افسری