ml> لجاجت در براه نیامدن - انتظار
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 لجاجت در براه نیامدن - انتظار

لجاجت در براه نیامدن

چهارشنبه 89 شهریور 24 ساعت 8:47 صبح

به طرف می گوئید؛ درست است که برخی از چادریها و کسانی که حجابشان خوب است و چهره ای مذهبی هم دارند ، باطنشان و خلوتشان و رفتارشان با آنچه در جامعه ادعا می کنند فرق دارد ، اما این چه ربطی به این دارد که شما بدحجابی کنید و یا با بی قیدی در روابط با جنس مخالف ، شرط حیا و عفت را قربانی نمایید و یا با بدحجابی خودتان ، جامعه را دچار آلودگی بصری کنید ، طوری که جوان کم اعتقاد و یا حتی افراد معتقد و البته انسانهای مریض دل که این گونه موارد یک پایه ثابت هستند ، مثل مگسی که خوراک مورد نظرش را دیده است دورتان جمع شوند. حالا شاید بگوئید این یکجورهایی در مورد خانمها است و در مورد آقایان چه باید گفت.

فرض کنید جوان و یا حتی میان سالی که شلوار تنگ پوشیده و پیراهن چسبان و کوتاهی نیز بر تن دارد که با یک حرکت هم لباس زیرش معلوم می شود که چه مارکی دارد و هم در موارد ناگواری ... یا یقه را باز گذاشته و پشمهای سینه را ریخته بیرون برای خودنمایی و جلب توجه و یا تیشرت تنگ پوشیده و عضلات قرص و آمپولی خود را انداخته است بیرون و یا هیچ کدام از اینها نیست. بلکه ظاهر مناسبی دارد اما آنقدر در رفتارش با زنها پیشرفت می کند که کم کم جای محارم آنها را می گیرد.

با فروشگاههای لباس فروشی و فروشندگان مرد و زن بی حیای خیلی از آنها سر و کار داشته اید. می روی به اتفاق خانواده تا لباسی بخری ، خانم لباسی را انتخاب می کند و از فروشنده می خواهی تا لباس را به شما بدهد ، فروشنده مرد بی حیا با وجودی که فروشنده خانم هم در کنارش هست ، یک نگاهی به سر تا پای خانم می کند و با رصد کردن طرف مقابل حدس می زند که چه شماره ای را باید بیاورد. یا فلان فروشنده خانم که تخصصش چیز زدن با مردم است تا بتواند جنس صاحب فروشگاه را بفروشد و هر قدر با مردها و زنها بیشتر چیز بزند ،فروش موفق تری دارد و مسلما به نفعش هست. آن هم با چه ظاهری و چه ریخت رقت انگیزی!!!!!!!!

یا آقایان جوان و نوجوانی که دسته دسته سر کوچه جمع می شوند و با یکدیگر صحبت می کنند از آرزوهای دور و درازشان و گاهی اوقات دوست دخترهایشان را به رخ هم می کشند و از گول مالی فلان دختر و بهمان دختر بیچاره ای که خام آنها شده اند سخن به میان می آورند و در کنار همه اینها، رهگذران خانم بیچاره ای نیز که از آن محل و یا چهار راه و گذر عبور می کنند را دید می زنند و کاسه چشمان کور شده شان را از چشم چرانی پر می کنند.

فروشندگان لوازم آرایشی و بهداشتی که خیلی وقتها مرد هم هستند را نمی گویم که برای عرضه جنسشان چه مراوداتی در فروشگاهشان برقرار می شود و...

محیطهای کاری دولتی و خصوصی که پر است از مراودات نزدیک و اختلاطهای شدید و صحبتهای بی ربطی که جایش هر جا هست ، در محیط کار و با جنس مخالف نیست نیز خودش قصه پر غصه ای است.

کوی و برزن شهر را چه بگویم که همه با هم مسابقه بدحجابی گذاشته اند و به غیر از افراد مریضی که دردشان بی عفتی و فساد و بی حیایی است ، کلی آدم معمولی می بینی که از روی تقلید و مد و تحت تاثیر دوست و همکار و خانواده ، با ظاهری زننده ظاهر می شوند و چشمان عفت جامعه را آلوده می کنند به انواع آلودگیها و بی حیایی ها.

آقا و خانم محترمی که به اتفاق فرزندشان آمده اند تا خریدی کنند و گشتی در این مکاره بازارهای پر از تیر های شیطان بزنند را زیاد دیده اید که خانم با لباسی نامناسب همراه همسر محترم شده اند و مرد بیچاره که گویی به ناچار تسلیم این صحنه آرایی زشت شده است ، همچون بادیگاردها این طرف و آنطرف را نگاه می کند تا مبادا کسی به همسرش نگاه چپ بکند. غافل از اینکه گرگهای گرسنه زیادی هستند که چه بخواهد یا نخواهد چشمشان را از زیباییهای همسرش پر می کنند و... خیلی وقتها نیز مرد مفلوک آنقدر بی غیرت شده است تا دیگر حسی در این خصوص نداشته باشد و به قولی پذیرفته است این خفت و خاری را.

یا خانمی را در نظر بگیرید که با اصرار همسرش چادر بر سر کرده اما خاک بر سر این چادر سر کردنی که از هر چه بدحجابی است بدتر است؛ از موی سرش بگیرید تا آرایش و کفش و ... اتفاقا بیشتر هم جلب توجه می کند. می شود مضحکه عام و خاص که این چطور چادر بر سرکردنی است. می گویید برود مانتو بپوشد از این بهتر است؟ من می گویم درد این آدمها این چیزها نیست. این آدمها یا هنوز نفهمیده اند که راز دستور خداوند برای پوشش و حجاب در چیست. یعنی نمی دانند که در جامعه چه نگاههای زهرآلودی وجود دارد و یا نگاههای بی گناه و گذرنده که از این بابت آلوده می شوند و یا می دانند اما دلشان می خواهد هم دهن مرد بدبخت را ببندند و  هم خودشان از جولان دادن و بی حیایی در جامعه لذت ببرند.

یک مطلب دردناکی نیز وجود دارد که خیلیها از آن آگاه هستند اما دم بر نمی آورند. یعنی با خفت و خاری دم فرو بسته اند و خفه خان گرفته اند . شاید هم خودشان را طور دیگری خالی می کنند؟! این واقعیت تلخ همین خانمهایی هستند که دلربایی و مهربانی و آرایش و زینتشان برای مردم کوچه و بازار و چشمان نامحرم است و نازیبایی و شلختگی و بدرفتاریشان در خانه برای مرد نگون بخت.

حالا وقتی به این آدمها می رسی و می گویی که عزیز دل برادر و یا خواهر محترم ، چرا براه نمی آیید و نمی گذارید فضای جامعه پر نشود از این آلودگیهای خانمان برانداز ، شروع می کنند به مغلطه و دلیل و برهان و مثال زدن آدمهای باحجابی که فلان خطا را کرده اند و هزار اگر و امای دیگر که هر چیزی هست به غیر حرف حساب، که اول دودش در چشمان خودشان می رود با رواج آلودگی در جامعه و متاسفانه خشک و تر را با هم  می سوزاند.


نوشته شده توسط : علی افسری

نظرات دیگران [ نظر]